نمایشگاه اکسپو: پنجرهای به روی رویاهای بشری
نمایشگاه اکسپو، که گاهی آن را «جشنواره جهانی خلاقیت» مینامند، چیزی فراتر از یک گردهمایی ساده است. این رویداد، مانند یک ماشین زمان است که ما را به گذشته، حال و آینده بشریت میبرد؛ جایی که ایدهها جان میگیرند، فرهنگها با هم آشتی میکنند و انسانها برای لحظهای از مرزها فراتر میروند. اکسپو نه فقط نمایشگاهی از اشیاء، بلکه نمایشگاهی از امیدها، آرزوها و پرسشهایی است که ذهن بشر را قرنهاست مشغول کرده: ما کجا هستیم و به کجا میرویم؟
سفری از دل تاریخ
تصور کنید در سال ۱۸۵۱، در خیابانهای شلوغ لندن قدم میزنید. دود کارخانهها آسمان را پر کرده و صدای چرخدندهها در گوشها میپیچد. ناگهان، ساختمانی عجیب از شیشه و فلز پیش چشمانتان ظاهر میشود: کاخ کریستال. اینجا نقطهای است که اکسپو متولد شد. اما این فقط یک شروع بود، نه یک پایان. این رویداد مانند دانهای بود که در خاک زمان کاشته شد و شاخههایش به شهرهای دیگر جهان رسید. از پاریس که با برج ایفل خودنمایی کرد تا دبی که آسمانخراشهایش را به رقص نور و رنگ درآورد، اکسپو همیشه قصهگوی پیشرفت بوده است.
اما چرا این رویداد اینقدر مهم شد؟ شاید چون انسان همیشه عاشق به رخ کشیدن رویاهایش بوده. اکسپو مثل آینهای است که هر بار چهره متفاوتی از ما نشان میدهد: گاهی مخترع، گاهی هنرمند، گاهی رویاپرداز.
اکسپو چه میخواهد بگوید؟
اگر اکسپو را یک کتاب فرض کنیم، هر فصلش داستانی متفاوت دارد. یک فصل درباره ماشینهایی است که دنیا را سریعتر کردند، فصل دیگر درباره غذاهایی که از آن سوی زمین آمدهاند، و فصلی هم درباره آیندهای که هنوز ندیدهایم. اما این کتاب فقط برای خواندن نیست؛ برای نوشتن هم هست. هر کشوری که در اکسپو شرکت میکند، قلمش را برمیدارد و خطی به این داستان اضافه میکند.
اکسپو به ما میگوید که دنیا فقط یک مکان نیست، بلکه یک ایده است. ایدهای که با هر غرفه، هر اختراع و هر ملاقات، بزرگتر میشود. اینجا جایی است که یک کشاورز از آفریقا میتواند با یک مهندس از ژاپن دست بدهد و هر دو به یک زبان حرف بزنند: زبان خلاقیت.
دو چهره اکسپو
اکسپو مثل یک سکه دو رو دارد. یک رویش بزرگ و پرهیاهوست: اکسپو جهانی. این رویداد مثل یک کارناوال عظیم است که شش ماه طول میکشد و میلیونها نفر را به خیابانها میکشاند. روی دیگرش کوچکتر و متمرکزتر است: اکسپو تخصصی. این یکی مثل یک کارگاه دنج است که در آن چند نفر دور یک میز مینشینند و درباره یک موضوع خاص حرف میزنند، مثلاً اینکه چطور اقیانوسها را نجات دهیم یا شهرها را سبزتر کنیم.
هر دو نوع اکسپو، مثل دو برادرند که با هم فرق دارند اما یک هدف دارند: اینکه ما را به فکر کردن وادار کنند. فکر کردن به اینکه چطور میتوانیم دنیا را جای بهتری کنیم، نه فقط برای خودمان، بلکه برای بچههایی که هنوز به دنیا نیامدهاند.
اکسپو هر چند وقت یکبار مهمان ما میشود؟
اکسپو مثل یک دوست دورهگرد است که هر چند وقت یکبار سراغمان میآید، اما نه با برنامهای که بتوانید روی تقویم هر سال علامت بزنید. این رویداد ریتم خاص خودش را دارد، مثل ضربان قلب زمین که گاهی تندتر میزند و گاهی آرامتر. اکسپو جهانی، که بزرگترین نوع این رویداد است، معمولاً هر ۵ سال یکبار اتفاق میافتد. اما این فقط یک قانون نانوشته است، نه یک ساعت دقیق. گاهی دنیا آنقدر مشغول است که این فاصله بیشتر میشود، مثل وقتی که جنگها یا بحرانها سایه میاندازند. مثلاً بین اکسپو ۲۰۱۵ میلان و اکسپو ۲۰۲۰ دبی (که به ۲۰۲۱ موکول شد)، فاصلهای بیشتر از حد معمول بود، چون زندگی گاهی برنامهها را به هم میریزد.
از طرف دیگر، اکسپو تخصصی مثل نسیمی است که بین این طوفانهای بزرگ میوزد. این نوع معمولاً هر ۲ تا ۳ سال یکبار برگزار میشود، اما باز هم بستگی دارد به اینکه دنیا چه موضوعی را فوریتر ببیند. مثلاً اگر بحث آب یا انرژی داغ شود، ممکن است زودتر از انتظار یک اکسپو تخصصی ببینیم. این زمانبندی را سازمانی به نام BIE (دفتر بینالمللی نمایشگاهها) تنظیم میکند، مثل یک باغبان که تصمیم میگیرد کی وقت کاشتن گلهای جدید است. پس اکسپو همیشه در راه است، اما دقیقاً کی در خانهمان را میزند؟ باید منتظر بمانیم و گوش به زنگ باشیم.
اکسپو در آینه زمان
بیایید لحظهای به اکسپو ۱۹۳۹ نیویورک برویم. مردم با شگفتی به جعبهای نگاه میکردند که تصاویر متحرک نشان میداد: تلویزیون. یا به اکسپو ۲۰۲۰ دبی، جایی که رباتها با شما چای مینوشیدند و ساختمانها انگار از دل یک فیلم علمی-تخیلی بیرون آمده بودند. هر اکسپو، مثل یک عکس فوری از زمان خودش است. اما این عکسها فقط خاطره نیستند؛ نقشه راهاند. نقشهای که به ما میگوید از کجا آمدهایم و حالا وقت رفتن به کجاست.
اکسپو و ردپایش
وقتی اکسپو تمام میشود، چیزی بیشتر از چند عکس و خاطره به جا میماند. شهرها تغییر میکنند. خیابانها شلوغتر میشوند، مغازهها پررونقتر، و گاهی یک سازه عجیب برای همیشه میماند، مثل برج ایفل که هنوز در پاریس نفس میکشد. اما این فقط ظاهر ماجراست. در عمق، اکسپو آدمها را تغییر میدهد. یک بچه که در غرفهای ربات میبیند، شاید روزی مخترع شود.
البته همه چیز گل و بلبل نیست. ساختن این دنیای موقت گاهی زمین را زخمی میکند. اما اکسپوهای جدیدتر یاد گرفتهاند که سبزتر باشند و به زمین احترام بگذارند.
اکسپو و فردا
حالا که در سال ۲۰۲۵ ایستادهایم، اکسپو هنوز زنده است. اوزاکا در ژاپن خودش را آماده میکند تا در سال ۲۰۲۵ میزبان باشد، با قولی که به ما میدهد: بیایید با هم آینده را بسازیم. شاید اکسپوهای بعدی با واقعیت مجازی از خانهمان قابل دیدن باشند. شاید رباتها خودشان اکسپو را بگردانند.
یک پایان باز
اکسپو چیست؟ شاید جوابش این باشد: یک آینه، یک پل، یک رویا. این رویداد فقط چند ماه طول نمیکشد؛ در ذهنها و قلبها برای همیشه میماند. پس دفعه بعد که اسم اکسپو را شنیدید، به یاد بیاورید: این فقط یک نمایشگاه نیست، بلکه دعوتی است به اینکه خودتان بخشی از داستان بشریت باشید.